حریم خصوصی در مقابل «من چیزی برای پنهان کردن ندارم»

“این استدلال که شما به حق حریم خصوصی اهمیت نمی دهید زیرا چیزی برای پنهان کردن ندارید، تفاوتی با گفتن اینکه به آزادی بیان اهمیت نمی دهید زیرا چیزی برای گفتن ندارید، ندارد.”

Edward Snowden

بیایید شروع کنیم به بحث علیه «من چیزی برای پنهان کردن ندارم».

حریم خصوصی و حفاظت

خودتان را در کنار خانواده‌تان تصور کنید. شما و همسرتان با یک فرزند زیبا در خانه ای زیبا با آرامش و شادی زندگی می کنید، تنها چیزی که وجود دارد این است که تمام دیوارها شیشه ای و شفاف هستند. ناگهان یک روز شخصی در خانه شما را می زند و اطلاعاتی در مورد هر چیزی که تا به حال با خانواده خود داشته اید به شما می دهد.

شاید دانستن عادات حمام یا فعالیت جنسی شما یا حتی آنچه در 30 روز گذشته برای صبحانه خورده‌اید برای شما مهم نباشد، احتمالاً این اطلاعات را به صورت آنلاین با برخی از برنامه‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه به اشتراک گذاشته‌اید، اما آیا در حال حاضر احساس ناراحتی نمی‌کنید؟

یا تصور کنید هر بار که به حمام می روید، شخصی به شما پیامک می زند “در حمام هستید، این برنامه یا لوازم حمام را بررسی کنید” یا هر بار که یخچال را باز می کنید، شخصی با شما تماس می گیرد و شما نمی توانید پاسخ ندهید و به شما می گوید که یک غدای عالی وجود دارد که شما حتماً باید بخرید. چه احساسی دارید؟

یا هر چند وقت یک بار در حالی که کسی مقالاتی درباره شما منتشر می کند و هر کار خصوصی یا عمومی را که در زندگی انجام می دهید توضیح می دهد. شرط می بندم دیوانه ات می کند.

بدون حریم خصوصی، هر چیزی که گفتم اتفاق می افتد یا در حال رخ دادن است. همه تبلیغات‌ها، همه محصولاتی که به شما پیشنهاد داده می‌شود، همه چیزهایی که آنلاین می‌خوانید، همه نقض اطلاعات و غیره اساساً مواردی هستند که به اشکال مختلف توضیح دادم، در نهایت روزی برای شما اتفاق می‌افتد، اگر ما با نظارت و و نقض حریم خصوصی مبارزه نکنیم.

متأسفانه برای جلوگیری از تهدیدات رایج مانند سرقت هویت، دستکاری از طریق تبلیغات، تبعیض بر اساس اطلاعات شخصی یا هویت خود، آزار و اذیت و بسیاری از آسیب های واقعی دیگر که از تجاوز به حریم خصوصی ناشی می شود، به حریم خصوصی نیاز دارید.

تجزیه و تحلیل انجام شده توسط محققان MIT نشان داد که «تنها چهار اطلاعات نسبتاً مبهم – تاریخ و مکان چهار خرید – برای شناسایی 90 درصد از افراد در مجموعه داده‌ای که سه ماه از تراکنش‌های کارت اعتباری توسط 1.1 میلیون کاربر را ثبت می‌کند، کافی است. .»

حالا یک مثال بزنم. برخی از کاربران اصلی خدمات غیرفعال گوگل، جستجو، درایو، تقویم، وظایف، ارتباطات، نقشه‌ها و مکان‌ها، ایمیل و رسانه (فیلم، عکس، موسیقی و غیره) را تصور کنید. تمام این سرویس‌های غیرخدماتی که پرسی (یک شخص) استفاده می‌کند کاملاً تحت کنترل گوگل است و گوگل دائماً در حال جمع‌آوری اطلاعات شخصی درباره پرسی است.

اکنون، با تجزیه و تحلیل داده‌هایی که گوگل درباره شما جمع‌آوری می‌کند، می‌تواند به راحتی پرسی را دستکاری کند. کنترل ایمیل‌هایی که پرسی دریافت می‌کند، اخباری که پرسی می‌خواند، بررسی رفتار پرسی، نشان دادن تبلیغات برای آن رفتار، دستکاری اقدامات پرسی با تاثیر گام به گام بر ذهن پرسی، و در نهایت ساختن برده‌ای جدید برای تسلط در دنیای دیجیتال و زندگی واقعی؛ به نوعی برده‌داری مدرن.

با تمام داده‌های موقعیت مکانی، گوگل حتی می‌تواند بگوید چه زمانی و کجا به توالت رفتید، با این دقت. می تواند بررسی کند که شما چه کاری انجام داده اید و با تمام داده هایی که به آن داده اید، حتی می تواند حدس بزند که شما در مورد چه چیزی فکر کرده اید.

حالا تصور کنید که گوگل آن اطلاعات و تجزیه و تحلیل را به هر شخص یا قدرت یا مشتری مورد نظرش می‌فروشد یا می‌دهد و آن‌ها اطلاعات شما را به شخص یا مشتری یا قدرت دیگری می‌فروشند یا می‌دهند و این بارها و بارها اتفاق می‌افتد. آیا واقعا با این راحت هستید؟

بسیار مهم است که به یاد داشته باشید، که حریم خصوصی فقط محافظت از یک تکه و به ظاهر بی‌اهمیت از داده‌های شخصی نیست، این همان چیزی است که مردم وقتی می‌گویند «من چیزی برای پنهان کردن ندارم» به آن فکر می‌کنند. برای مثال، برخی ممکن است بگویند برایشان مهم نیست که یک شرکت آدرس ایمیل آنها را بداند، در حالی که دیگران ممکن است بگویند برایشان مهم نیست که شرکتی بداند از کجا خرید آنلاین می کند.

با این حال، این قطعات کوچک از داده های شخصی به طور فزاینده ای توسط پلتفرم های تبلیغاتی مانند گوگل و فیس بوک جمع می شوند تا تصویر کامل تری از اینکه شما چه کسی هستید، چه کار می کنید، کجا می روید و با چه کسانی وقت می گذرانید، تشکیل می دهند. و این پروفایل های داده بزرگ می توانند به راحتی به آسیب های قابل توجهی به حریم خصوصی منجر شوند. اگر این احساس ترسناک است، چون که واقعا هست.

شما ممکن است در جایی غیر از خاورمیانه زندگی کنید، در جایی خوب مانند سوئیس یا سوئد یا فنلاند و غیره و من مطمئن هستم که همیشه شکرگزار هستید که هر روز برای زندگی خود نمی جنگید یا از صحبت کردن در مورد زندگی خود نمی ترسید.یا از حرف زدن درباره نخست وزیر که در حال انجام کارهای مزخرف علیه منافع عمومی است، ترسی ندارید و من برای شما خوشحالم.

با این حال، آیا فکر می کنید اگر از وجود شما محافظت نشود، سیاستمداران یا حتی مردم عادی در خیابان به شما و حقوق شما احترام می گذارند یا حتی با شما درست رفتار می کنند؟ اگر قدم به قدم حقوق خود را از دست بدهید چه اتفاقی می افتد؟ آیا قصد دارید زندگی و هر حقی را که دارید از دست بدهید؟

استدلال “من چیزی برای پنهان کردن ندارم” به معنای واگذاری حق شما برای حفظ حریم خصوصی است که اساساً به معنای نظارت است و به عنوان گام بعدی، نقض هر حق دیگری که دارید بدون توجه به اینکه چگونه و چه زمانی و توسط چه کسی انجام می شود، قابل قبول است.

حریم خصوصی یک حق است

تاریخ ثابت می کند که اگر از حق خود در چیزی محافظت نکنید، حق شما سلب خواهد شد. هر حق اساسی که هر کس داشته باشد با مبارزه و جنگ و خون به دست می آید. اگر در دوره‌ای از تاریخ عده‌ای برای آن حق اولیه مبارزه نمی‌کردند، هیچ حق اساسی وجود نداشت. اگر عده‌ای برای آزادی مبارزه نمی‌کردند یا برای حفظ آن نمی‌جنگیدند، آزادی وجود نداشت و این در مورد سایر حقوق نیز صدق می‌کند.

حتی در جوامع و کشورهای (نسبتا) آزاد، مردم به طور مداوم برای حفظ حقوق خود مبارزه می کنند، حتی اگر در معرض تهدید قرار نگیرند. شما باید حق آزادی بیان داشته باشید حتی اگر فکر می کنید در حال حاضر حرف مهمی برای گفتن ندارید. شما باید برای بیرون رفتن بجنگید حتی اگر در حال حاضر هوا برای شما مناسب نیست.

حتی اگر نمی خواهید در حال حاضر از یک حق استفاده کنید، باید از آن محافظت کنید زیرا ممکن است روزی آن را بخواهید یا ممکن است نیاز به استفاده از آن داشته باشید. حریم خصوصی یکی از حقوق اساسی است که باید از آن محافظت کنید حتی اگر در حال حاضر هیچ چیز خصوصی ندارید، که به نظر من غیرممکن است (که چیزی برای پنهان کردن نداشته باشید).

حریم خصوصی (و داده های شما) ارزشمند است

حریم خصوصی و داده های شما بسیار ارزشمند است که شرکت ها و دولت ها مایل به پرداخت پول بابت آن هستند. یک جستجوی ساده در وب درباره شرکت‌ها و دولت‌ها که اطلاعات مردم را می‌پرسند و می‌خرند، مقالات و گزارش‌های خبری کافی را در اختیار شما قرار می‌دهد که در طول عمر نمی‌گنجد همه‌شان را بخوانید.

اگر شرکت‌ها و دولت‌ها به داده‌ها و اطلاعات شخصی شما اهمیت می‌دهند، چرا شما این کار را نمی‌کنید؟ شرکت ها و دولت ها پروفایل های بسیار دقیق و شگفت آور دقیقی از ما می سازند که بسیار ترسناک است. با این داده ها، آنها می توانند هر جنبه از زندگی ما را با دستکاری ذهن و رفتار ما کنترل کنند و به راحتی این کار را انجام می دهند زیرا همه چیز را در مورد ما می دانند یا می توانند بدانند.

چه کار باید بکنیم؟

من می دانم که تغییر سخت است، اما ما مجبوریم. استفاده از خدماتی که نظارت را بر شما تحمیل می کند متوقف کنید و شروع به استفاده از خدماتی کنید که به حق حریم خصوصی شما احترام می گذارد. برخی از آنها ممکن است رایگان نباشند اما مطمئناً بهتر است با پول پرداخت کنید تا با داده ها و زندگی خود.

هر نرم افزاری را که حریم خصوصی شما را نقض می کند با نرم افزار آزاد که به آزادی و حقوق شما احترام می گذارد، جایگزین کنید.

در زندگی آفلاین خود، شروع به استفاده از چیزهایی کنید که نیازی به شناسایی خودتان ندارند و از چیزهایی که نظارت را بر شما تحمیل می کنند یا داده های شما را جمع آوری می کنند، اجتناب کنید. کارهای زیادی برای انجام یا اجتناب از آنها وجود دارد که می‌توان آنها را گام به گام انجام داد و من نمی‌خواهم آنها را یکی یکی ذکر کنم، اما می‌توانم مثالی بزنم: سعی کنید به جای استفاده از کارت‌های بانکی، با پول نقد پرداخت کنید.

شما نمی توانید کاملاً ناشناس یا خصوصی آنلاین یا آفلاین باشید، اما این یک استدلال عالی نیست، درسته؟ مثل این است که بگوییم در جنگ نمی‌توانی جلوی شلیک گلوله را بگیری، پس چرا در مقابل آن مقاومت کنی و فقط یک بار تیر بخوری با هفتاد گلوله.

البته فرق داره و بسیار مهمتر از این تفاوت، شروعی برای محافظت کامل از خود در برابر نظارت است. ممکن است فردا یا پس فردا اتفاق نیفتد، اما اگر درست عمل کنیم، می‌توانیم در طول زندگی‌مان انتظارش را داشته باشیم.

حریم خصوصی مهم و برای انسان ضروری است. آن را جدی بگیرید و هرگز به این فکر نکنید که “من چیزی برای پنهان کردن ندارم”، شما همه چیز برای پنهان کردن دارید از کسانی که از اعتماد شما سوء استفاده می کنند یا با شما بدرفتاری می کنند و آنها همه جا هستند.

این مقاله برگرفته شده از Linuxreviews